پدیده «تیم سازی» توسط اوله گونار سولسشر در منچستریونایتد در کنار پدیده «تغییر سبک بازی» توسط آندره آ آنیلی در یوونتوس، احتمالا مضحک ترین و خنده دار ترین ادعاهایی هستند که در فوتبال مدرن طی این سال ها با آن رو به رو شده ایم.

اختصاصی طرفداری - تیمی که رالف رانگنیک از سرمربی سابق کاردیف به ارث برده یک ویرانه مطلق و تاریک تاکتیکی است. اینجا به طور مفصل توضیح داده ام که چرا منچستریونایتد کیلومترها از فوتبال مدرن فاصله گرفته و تا چه اندازه با اصولی که سرمربی مولف آلمانی در تلاش است در تیم نهادینه کند، غریب است.

در این یادداشت فنی نیز پس از گذشت سیزده بازی از حضور رالف رانگنیک، به یک مصداق فنی پررنگ دیگر از ضعف های مفرط تاکتیکی منچستریونایتد زیر نظر اوله گونار سولسشر می پردازم که به سرمربی آلمانی به ارث رسیده است. ضعفی که هم نشان دهنده وضعیت فلاکت بار فنی سرمربی پیشین و دستیارانش است و هم در عین حال نشان دهنده وضعیت فلاکت بار پدیده محیرالعقول «تیم سازی» توسط سرمربی نروژی. پدیده ای که مافیای رسانه ای او سه سال در تریبون هایشان فریاد زدند چیزی جز یک کلاه برداری واضح از هواداران یونایتد نبود. حقیقت امر این است که پس از حدود سه فصل، اختیارات تامی بی سابقه در دوران پسافرگوسن و در نهایت 450 میلیون یورو پول بی زبان ناقابل، هیچ «تیم سازی» در کار نیست و یونایتد یکی از نامتوازن ترین ترکیب های مطرح در کل دنیا است. حالا این عدم توازن را اگر کنار مشکلات فنی و تاکتیکی قرار دهید، با ویرانه ای مطلق مواجه می شوید که قرار نیست فردی همچون رالف رانگنیک با یک نیم فصل آن را سامان دهد.

وارد مصداق فنی مورد نظر می شویم. پیش از این در یادداشت های مختلف درباره اهمیت مدافعان کناری در فوتبال مدرن به طور مفصل از لحاظ فنی صحبت کرده ام (اینجا و اینجا). فوتبال مدرنی که بهترین مربیان دنیا این روزها ارائه می دهند، بدون مشارکت مدافعان کناری در فاز تهاجمی عملا غیر ممکن است. موفق ترین مربیان فعلی و موفق ترین تیم های فعلی، امروزه ایده های فنی مختلفی در استفاده از هر دو مدافع کناری خود در فاز تهاجمی دارند و در عین حال مربیان موفق همواره در تلاش هستند تا مدافعان کناری خود را از حیث تهاجمی در طول فصل پیشرفت دهند. این پیشرفت تهاجمی باید در حدی باشد که حتی مدافعان کناری بتوانند به عنوان وینگ بک نیز در زمین مسابقه کارایی داشته باشند. نمونه این موضوع را می توان در تیم هایی همچون اینترمیلان، چلسی و یا یوونتوس جست و جو کرد.

در یونایتد اما اوضاع از این حیث بسیار بغرنج است. از هر لحاظ که فکرش را بکنید، بغرنج است. هم از لحاظ ایده های تاکتیکی برای استفاده از مدافعان کناری در فاز تهاجمی، هم از لحاظ پیشرفت مدافعان کناری زیر نظر سرمربی در فاز تهاجمی و هم از لحاظ پیدا کردن ثبات در نمایش عملکرد خوب و مدرنِ مدافعان کناری در فاز تهاجمی. طی حدود سه فصل حضور سرمربی سابق کاردیف در الدترافورد، تنها ما شاهد درخشش مقطعی از لوک شاو به عنوان مدافع چپ تیم در فصل گذشته بودیم که توانست در بار تهاجمی تیم مشارکت داشته باشد. همان هم این فصل تکرار نشد تا مشخص شود هیچ ثباتی در کار نبوده. درخشش بازیکنان اگر در قالب ایده فنی باشد، می تواند در فصل های پیاپی تکرار شود. مانند آن چیزی که مثلا ما از ترنت الکساندر آرنولد، رابرتسون و یا کایل واکر در لیگ برتر می بینیم. برای اینکه به طور مصداقی ببینید معنای «تیم سازی» اوله گونار سولسشر چگونه بوده ما به طور جزئی روی عملکرد دو مدافع کناری تیم، علی الخصوص آرون ون بیساکا، به عنوان یک مدافع راست 55 میلیون یورویی، در این فصل متمرکز می شویم. فصلی که البته تفاوت چندانی با دو فصل دیگر سرمربی نروژی از لحاظ کیفیت دو مدافع کناری تیم ندارد.

خیلی سریع وارد بحث فنی می شویم. برای اینکه به اهمیت نقش فنی مدافعان کناری پی ببرید و در آغاز یادداشت آن را به خوبی درک کنید، کار را با مطالعه یک داده فنی پیشرفته آغاز می کنیم. پیش از این در یادداشت های مختلف درباره داده فنی پیشرفته «xA» صحبت کرده ام (اینجا). بر خلاف دو کمپانی مرجع دیگر، کمپانی مرجع «Opta» داده فنی پیشرفته «xA» را تنها برای پاس های منجر به ضربه نهایی مدنظر قرار نمی دهد. «Opta» با مطالعه تمامی پاس هایی که در طول 90 دقیقه بین بازیکنان رد و بدل می شود (حتی یک پاس ساده کوتاه در خط دفاعی)، به تمامی این پاس ها ارزش دهی می کند. این مقدار مطابق توضیحات  فنی گذشته بین 0 و 1 است و هر چه مقدار به یک نزدیک تر باشد، به معنی این است که پاس با کیفیت تری ارسال شده است. کیفیت به معنی این است که پاس مورد نظر بتواند شما را به گلزنی نزدیک تر کند. هر چه یک پاس، رو به جلوتر باشد، بازیکنان بیشتری را از دور خارج کند و بازیکن مورد هدف را در موقعیت بهتری برای ضربه زدن قرار دهد، ارزش بیشتری به آن داده می شود و به یک نزدیک تر است.

به نظر شما چند بازیکن از میان 30 بازیکن برتر رقابت های لیگ انگلیس از حیث داده فنی پیشرفته «xA» را مدافعان کناری تشکیل می دهند؟ 10 بازیکن از میان 30 بازیکن برتر، مدافعان کناری هستند. یعنی دقیقا یک سوم. خارق العاده است و به خوبی معنای مدافعان کناری را در فوتبال مدرن مشخص می کند. مدافعانی که در فازهای مختلف بازی سازی مشارکت دارند، مدافعانی که در یک سوم تهاجمی پاس های باکیفیت ارسال می کنند و مدافعانی که ناگهان تبدیل به یک شماره 10 می شوند و می توانند پاس های آخر را برای مهاجمان تیم در خط جلو ارسال کنند. مدافعان کناری که ناگهان در فوتبال مدرن تبدیل به «فانتزیستا» (توضیح مفصل فنی) شده اند. نگاه کنید که ترنت الکساندر آرنولد چگونه با مقدار فوق العاده 0.32 در هر 90 دقیقه، بهترین بازیکن از حیث داده فنی پیشرفته «xA» در لیگ برتر انگلیس است. باورتان می شود؟ در میان انبوه بازیکنان خط جلو، یک مدافع راست است که پاس هایش از حیث ایجاد خطر بر روی دروازه حریفان، بهترین پاس ها است. اندرو رابرتسون، مدافع چپ لیورپول، در رتبه نهم قرار گرفته است. ریس جیمز، مدافع راستی که با توجه به توانایی هایش اکنون تبدیل به یک وینگ بک راست شده، در رتبه دهم است. سرخیو رگیلون، مدافع چپ تاتنهام وضعیتی مشابه جیمز دارد و در رتبه یازدهم قرار گرفته است. طارق لمپتی، مدافع راست برایتون دوازدهم است. ژائو کانسلو سیزدهم است. کایل واکر، امرسون رویال، ولادیمیر کوفال (وستهام) و آزپلیکوئتا نیز به ترتیب بیست و هفتم تا سی اُم هستند. دقیقا یک سوم بهترین بازیسازهای لیگ برتر انگلیس، مدافعان کناری هستند.

به یک مطالعه دیگر نیز دقت کنید. Yash، پژوهشگر و محقق حوزه تاکتیکی فوتبال، در مطالعه ای استثنایی از بازیکنان لیگ برتر انگلیس، بهترین بازیکنان این لیگ را از حیث ایجاد خطر روی دروازه حریفان در نقاط مختلف زمین مشخص کرده است. به این معنی که در کدام فضای نیمه زمین حریف، چه بازیکنی توانسته پاس های خطرناک تری را ارسال کند. این مطالعه بر اساس داده فنی پیشرفته «xT» صورت گرفته که از لحاظ کارکرد تقریبا شبیه به «xA» است که مفصل درباره آن صحبت کردیم. به تصویر زیر دقت کنید و معنای مدافعان کناری در فوتبال مدرن را درک کنید. در تمامی فضاهای نیمه سمت راست زمین، ترنت الکساندر آرنولد بهترین بازیساز در رقابت های لیگ برتر انگلیس محسوب می شود. او «Half-space» (توضیح مفصل فنی) را به طور کامل به خود اختصاص داده و کنار خط را نیز با طارق لمپتی، مدافع کناری راست برایتون، شریک شده است. یعنی دو مدافع کناری، بهترین بازیسازهای فضاهای مختلف سمت راست زمین در رقابت های لیگ برتر انگلیس محسوب می شوند. در سمت چپ نیز باز مدافعان کناری حرف اول را می زنند. رابرتسون با کانسلو، «Half-space» را به خود اختصاص داده اند و سرخیو رگیلون نیز در کنار خط حرف اول را می زند. سه مدافع چپ، بهترین بازیسازهای فضاهای مختلف سمت چپ زمین در رقابت های لیگ برتر انگلیس به شمار می روند.

به این ترتیب دیدیم که دقیقا یک سوم بهترین بازیکنان در فاز تهاجمی در رقابت های این فصل لیگ برتر انگلیس، مدافعان کناری چپ و یا راست هستند و این مدافعان کناری در تمامی فضاهای یک سوم تهاجمی رخ نمایی می کنند و تمامی فضاها را به خود اختصاص داده اند. این معنای یک مدافع کناری در فوتبال مدرن است. اما سهم منچستریونایتد در این جمع چند مدافع کناری است؟ "هیچِ" مطلق. لوک شاو مدافع کناری است که این پتانسیل را دارد که روی کاغذ تبدیل به یک مدافع مدرن شود، اما اتفاق خاصی زیر نظر سرمربی نروژی برای او طی این چند فصل به جز فصل گذشته و درخششی مقطعی، رخ نداده. درخشش بازیکنان اگر از روی ایده فنی باشد، می تواند طی سالیان مختلف تکرار شود. جدا از مسائل فنی، شاو مشکل شخصیتی نیز دارد و از آن پشتکار و تلاش لازم برای رسیدن به ثبات و پیشرفت به دور است. وضعیت ون بیساکا اما مرثیه مطلق است. مدافع راست 55 میلیون یورویی سرمربی سابق کاردیف در راستای تیم سازی محیرالعقولش، مدافع راست بسیار خوبی است به شرطی که ما در روزهای ابتدایی پس از میلاد زندگی کنیم! فوتبال مدرن این روزها حتی مدافعان میانی صرفا تدافعی را نیز نمی خواهد چه برسد به مدافع کناری که نقطه قوتش صرفا دفاع کردن باشد. آرون ون بیساکا در زمان خرید 55 میلیون یوروییِ سولسشر، توانایی های مشخص و محدودی از حیث تهاجمی داشت. حدود سه فصل از کار کردن او با سرمربی نروژی تیم گذشت اما او فرق چندانی از زمان خرید 55 میلیون یورویی اش نکرده است. نه تنها روی خرید هنگفتش بحث است، که روی پروسه پیشرفت او نیز زیر نظر یک سرمربی مشخص بحث های جدی وجود دارد. 

شما به پروسه پیشرفت الکساندر آرنولد، رابرتسون، کانسلو، طارق لمپتی و دیگر مدافعان کناری زیر نظر سرمربیان مختلف نگاه کنید که چگونه توانستند از لحاظ فنی در فاز تهاجمی خود را پیشرفت دهند. آرون ون بیساکا اما هیچ تغییری نکرده و کیلومترها از یک مدافع راست مدرن فاصله دارد. این خرید سرمربی سابق کاردیف با 55 میلیون یورو است. سولسشر 450 میلیون یورو تیم سازی (!) کرده اما یونایتد هنوز یک مدافع راست واقعی در اختیار ندارد و این در فوتبال مدرن امروز، عمق یک فاجعه مطلق است. آش آن قدر شور است که رالف رانگنیک ترجیح می دهد از همان مدافع راست 22 میلیون یورویی ژوزه مورینیو در اکثر بازی ها استفاده کند. مدافع راستی بدون ادعا و متوسط رو به پایین که 22 میلیون یورو است اما از لحاظ تهاجمی چند برابرِ مدافع راست تیم ساز (!) و 55 میلیون یورویی سولسشر عمل می کند. 

به تصویر زیر دقت کنید و یک مقایسه فنی شفاف را از این دو بازیکن ببینید تا همچنان عمق فاجعه برایتان بیشتر شود. تصاویر، تمامی کنش های دیوگو دالو و آرون ون بیساکا در دو دیدار مختلف در فصل جاری را نشان می دهد. فلش های آبی پاس های صحیح است و فلش های قرمز پاس های غلط. آیکن های دیگر نیز مربوط به کنش های مختلف تدافعی می شود که وارد جزئیاتش نمی شویم. به تصاویر دقت کنید و سبک متفاوت دو مدافع راست را تماشا کنید. یک مدافع راست متوسط رو به پایین در فوتبال مدرن در برابر یک مدافع راستِ فاجعه در فوتبال مدرن! نگاه کنید که چگونه دالو در دیدار مقابل کریستال پالاس زیر نظر رانگنیک در یک سوم تهاجمی فعال بوده. حضور پویایی داشته و پاس های مختلفی را ارسال کرده است. پنج پاس موفق درون باکس ارسال کرده و عمده فعالیتش در یک سوم تهاجمی بوده. اما آرون ون بیساکا همانی است که زمان خرید 55 میلیون یورویی اش بوده. در دیدار مقابل ولوز زیر نظر سولسشر او هیچ پاسی به درون باکس ارسال نکرده که هیچ، در یک سوم تهاجمی همراه با توپ عملا هیچ کاره بوده. عمده فعالیتش در نیمه زمین خودی، پاس های کوتاه چند متری و در نهایت کنش های تدافعی بوده است. چنین مدافع کناری در فوتبال امروز، عملا هیچ کارکردی ندارد. علی پروین، اسطوره فوتبال ایران، زمانی در وصف نقش مدیران فنی در لیگ ایران و تیم های مختلف از واژه ای استفاده کرد که بسیار گیرا، مختصر و مفید بود: "کشک". او معتقد بود مدیران فنی در ایران نقش "کشک" را در تیم ها ایفا می کنند. در فوتبال مدرن نیز مدافعان کناری که نتوانند به عنوان بازیساز در یک سوم تهاجمی مطابق توضیحات مفصل ارائه شده، عمل کنند، هیچ تفاوتی با "کشکِ" علی پروین ندارند.

به یک نمونه دیگر نیز از ون بیساکا دقت کنید. دیدار مقابل استون ویلا زیر نظر سولسشر. باز هم تفاوتی وجود ندارد. تنها یک پاس درون باکس ارسال شده و در یک سوم تهاجمی اتفاق خاصی رخ نداده. عمده فعالیت ها و کنش ها کاملا ساده در نیمه زمین خودی بوده و البته انبوهی از کنش های تدافعی که باز هم در زمین خودی ثبت شده است. کنش های تدافعی مدت هاست در علم روز فوتبال، آمارهایی آماتور محسوب می شوند. یعنی اینکه صرفا تکل های یک بازیکن را بشماریم و قطع توپ هایش را مرور کنیم، دیگر از دور خارج شده. اين مورد تنها جایی است که آرون ون بیساکا می تواند محلی از اعراب داشته باشد که آن هم دیگر به طور کامل از دور خارج شده و بیشتر به درد کری خواندن میان هواداران می خورد. پیش از این در یادداشت های فنی گذشته درباره این مساله مفصل توضیح فنی داده ام (اینجا). رالف رانگنیک حالا باید تلاش کند تا پس از سه سال سرانجام ون بیساکا را از لحاظ تهاجمی پیشرفت دهد. کاری که سرمربی سابق فرصت کافی برای آن داشت، روی دوش سرمربی موقت جدید قرار گرفته است. این هم از عجایب تیم سازی است.

رالف رانگنیک یک فاجعه تاریک را از سرمربی پیشین به ارث برده. یک فاجعه مطلق تاکتیکی و یک ترکیب پرادعا که هیچ توازنی ندارد. مجموعه ای از بازیکنان کم شخصیت (شخصیت منظور رویکرد ورزشی - حرفه ای است) مانند لوک شاو، پل پوگبا، مارکوس رشفورد و آنتونی مارسیال که خوشبختانه رانگنیک توانست فعلا از دست یکی از این بازیکنان رهایی یابد (خدا پدر ژوزه مورینیو را رحمت کند که در آدم شناسی نظیر ندارد). اوضاع در یونایتد پس از سه سال وقت کُشی و بَه بَه و چَه چَه های خیالی مافیای رسانه ای سرمربی سابق کاردیف، حالا رنگ و بوی واقعیت به خود گرفته. تیم سازی خیالی سولسشر در فوتبال مدرن شبیه به یک جوک می ماند. تیم هنوز یک مدافع راست در اختیار ندارد و مملوء از بازیکنان کم شخصیت است. این ویرانه و این خرابه قرار نیست به این زودی ها درست شود. خبر خوب برای هواداران فقط این است که تیم سرانجام در دستان درستی قرار گرفته و اگر مجموعه مدیریت به رالف رانگنیک اعتماد کنند، او می تواند دست کم تیم را در کوتاه مدت از این ویرانه خارج کند. حالا دیگر ساختنش، خود زمان دیگری می طلبد.

*داده های فنی پیشرفته از کمپانی مرجع Opta استخراج شده است.